#سیر_الی_الله
استاد تحریری:
روزى حضرت موسى بن جعفرعلیهما السّلام از کنار خانه اى مى گذشت که شنید صداى ساز و آواز و غنا از آن خانه بلند است. حضرت ـ علیه السّلام ـ از کنیزى که از آن منزل بیرون آمده بود، پرسید: اى کنیز! صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ گفت: آزاد است. فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود، از مولاى خود مى ترسید! کنیز هنگامى که به منزل برگشت، آقاى او «بُشرِحافى»، در حالى که بر سر سفره ى شراب نشسته بود، از وى پرسید: چرا دیر آمدى؟ کنیز جریان ملاقات خود را با حضرت موسى بن جعفر علیهماالسّلام و سخنان ایشان را به وى گفت. بشر با پاى برهنه بیرون دوید، با عجله خدمت آن حضرت رسید، عذر خواست و با گریه، اظهار شرمندگى نمود و به وسیله ى آن حضرت ـ علیه السّلام ـ توبه نمود. انقلاب روحى، بر اثر کلام غیر مستقیم حضرت، بُشر را فرا گرفت، به حدّى که در زمره ى #اهل_معرفت قرار گرفت.
دیدگاهها